پسرمون ماهانپسرمون ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
مامان ملیحهمامان ملیحه، تا این لحظه: 36 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
باباوحیدباباوحید، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

دلنوشته های مامان ملیحه

آشوبم

مریضی خر است

وای امان ازمریضی- امان ازمهد - امان از مریضی بچه اونم ماهانی پسرم سیستم ایمنی بدنت خیلی ضعیفه سریع مریض میشی . اول محرم مریض شدی حسابی سرفه شدید صدات درنمیومد. حسابی ترسیدیم بردیم دکترپشتیبان اونم مارو راهی بیمارستان خرمی کرد چه شبی بود اون شب چقد اذیت شدیم من و باباوحید- بازم تنهایی بازم دوتایی خداروشکر با بخور اکسیژن بهتر شدی من فرداش مرخصی گرفتم یه روزم بابا مرخصی گرفت بعد تاتاسوعا عاشورا به نوبت مامان جون خاله سمیه مادر اومدن مراقبت تا حسابی روبراه شی تاسوعا عاشورا مادر و پدر و عموفرید پیش مابودن . اما تو جسمی بهتربودی ولی دائما بهانه منو میگرفتی تکون میخوردم گریه میکردی و این رفتارت منو عصبی میکرد هیچ وقت علت...
20 شهريور 1397

چهارده ماهگی

سلام فندق من . این روزا خیلی گرفتار کارم نمیرسم بیام بنویسم چهارده ماهگی سن شیرین تو والبته به شدت وابستگی تو هست ازچهارده ماهگی تا پانزده ماهگی یاد گرفتی بگی دق دق دق ، عاشق بازی لی لی حوزک و اتل متل شدی . ازمامان جون یادگرفتی. این اولین بازی محاوره ای ما هستش . خودت انگشتتو میزاری کف دستت میگی لی لی :_* هم شیرین و خوشمزه شدی هم بشدت اذیت کن و خرابکار عاشق جوراب و کفشی تامیگیم بریم کوچه میری سراغ جورابا و کفشات:)))))) این روزاتو خیلی دوست دارم دلم نمیخاد این لحظه های خوش اخلاقیت وشیرینیت زود تموم شه من دوستت دارم عزیز دلم تو هم مارو دوست داشته باش:_*
13 شهريور 1397

رفتیم ددر اطرف کرج

ماعید قربان 97 رفتیم کرج خونه مادرجون و پدرجون .اونجا با عموسعید اینا رفتیم یه شب بیرون خیلی به تو خوش گذشت خیلی عجب بود اونجا همکاری فوق العاده داشتی تازه کلی نانای هم کردی . زن عمو ازت فیلم گرفت اینم یه عکس سه تایی با مادر و پدر و عمو ...
31 مرداد 1397

سفرشمال- سیزده ماهگی

سلام سلام صدتا سلام . سلام به جیغ جیغوی خودم که این روزا حسابی کارش شده جیغ زدن . پسرکم تعطیلات تابستانی بابا امسال شد هفته اول مرداد . ماهم تصمیم گرفتیم سه تایی بریم شمال ازطرف اداره مامان. چون شما یکم بد قلقی میکردی توجمع باباترجیح داد سه تایی بریم . بااین حال ، حال من وقتی خوبه که شما دوتاخوب و قبراق باشید . همین برام کافیه ما رفتیم چمخاله هتل ستاره دریا. پارسال چهارماهت بود که رفتیم ولی خیلی گریه کردی تو مسیر و ما اذیت شدیم حسابی امسال نهم تا سیزده مرداد رفتیم یعنی سیزده ماهگی شما امسال خداروشکربهتربودی مخصوصا توماشین همکاریت بهتربود زیاد میخابیدی روزاول سرراه رفتیم نمک ابرود و تلکابین . من استرس داشتم اما خداروشکر شما حال کر...
13 مرداد 1397

اولین قدم برداشتن-سیزده ماهگی

ای جان دلم - گل پسرم قدم برمیداره گل پسرم یک هفته قبل سیزده ماهگی دیگه یاد گرفت قدم برداره اولین بار رفتیم تولد عمو سعید کرج پنج مرداد اونجا خونه مادر یهو براخودت به عشق وسایل قدم برداشتی بعد اونم تو شمال تکرار کردی . هنوز مسلط نیستی ولی خوب راه افتادی خیلی خوشمزم راه میرفتی . بهت میگفتم تاتا کن بیا پیش مامان میدوییدی میومدی بعد تالاب میخوردی زمین:))هرچیم تقاضا داشتی میدیدی اگه خوش اخلاق بودی میگفتی دد ادد اگرم اعصاب نداشتی جیغ میزدی:دی.
12 مرداد 1397

ماجراهای رفت و برگشت مهد

  سلام عزیزم . امروز میخام برات ازمشقت های مهد بردنت بگم صبحا که میخایم بریم شما خواب هستین ولی بلندت میکنیم یه غرو لندی میکنیم باید بهت شیر بدم تا بزاری به صندلی ماشین وصل کنیم. اول آقابابا رو میزاریم سرکار بعد شما رو الهی بمیرم خواب الو میزاریم مهد بعدم مامان خانم تشریف میبرن سرکار اسم مهد هم مهد درخشش هست با مدیریت خانم برزگر که خانم خیلی خوبیه مربیای شمام خانم حاجیلو هستن و خانم سلطانی که خیلی مهربونن صبحا خانم حاجیلو تحویلت میگیره عصر خانم سلطانی تحویل میده:| برگشتنه قضیه برعکسه اول من راه میفتم بعد شما رو برمیدارم یه خوراکی میدم دستت بزاری به صندلی وصل کنم بعدم میریم اخرین نفر اقا بابا رو برمیداریم. به جور...
26 تير 1397

کلیپ بارداری تاتولد

پسرقشنگم ماهانم این کلیپ خیلی قشنگ رو بابا براشب تولدت زحمت کشیدو ساخت این اولین تولد زندگی تو هست و مابراش خیلی ذوق داریم خیلی سرش شلوغ بود دستشم سوخته بود وگرنه خیلی عالی تر کارمیکرد بهش یه سری اصلاحات دادم اگه یادش نره قراره درست کنه :))) باباوحید خیلی شمارو دوست داره هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا کلیپ تولد ...
26 تير 1397

اولین وایسادن دریکسالگی

و اما حرکت جدید دریکسالگی دریکسالگی تنبل خان ما موفق شد بدون تکیه گاه وایسه ولی راه نمیره هنوز وقتیم وایمیسه سریع میترسه میشینه من عجله ای ندارم برا راه رفتنت عزیزم همینجوریش حسابی شیطونی اما همه سراغ میگیرن من نگران میشم و عجول امیدوارم این مرحله راه رفتنم به سلامتی و اسونی یاد بگیری زود زود دوستت دارم عزیزم
26 تير 1397

واکسن یکسالگی

ما واکسن یکسالگی رو گذاشتیم برا بعد تولد که یه وقت اذیت نشی پنج شنبه چهارده تیر براشما تولد گرفتیم شنبه شانزده تیر رفتیم با بابا وحید مرکزبهداشت خداروشکر برخلاف تصورم اصن سراین واکسن اذیت نشدی اتفاقا بعد واکسن خیلی شاد و شنگول بودی قلقلی من :) اما بعد چندروز حساسیت نشون دادی بدنت دونه زد مامجبورشدیم ببریمت دکتر ولی درکل این واکسن نسبت به قبلیا اذیت کمتری داشت پسرخوشکل و فندق من ایشاله همیشه تنت سالم باشه هیچ سوزن و آمپولی نخاد به بدنت فروبره:) این عکس خوشکلتم براعروسی الهام  خاله هست چندروز بعد واکسن . حسابی تیپ زدی جنتلمن مامان شدی:) چشم بد به دور ازت عزیزدلم ...
16 تير 1397

هورااااااااااااااا تولدت مبارک ماهان جونم :-*

یه دونه پسر دارم من قند عسل دارم من :) به به به به :) عزیز من گل من تولدت مبارک:) ماه تابانم ماهان جان تولدت مبارک عشقم بالاخره من با تمام سختی ها و کارهایی که رودوشم بود موفق شدم یه تولدرنگین کمونی برای گل پسرم بگیرم خیلی شب خوبی بود با اینکه معمولا ماهانی توشلوغی بهونه میگیره ولی بازم راضی بودم و همه چی خوب پیش رفت. همه زحمت کشیدن سنگ تموم گذاشتن تاخوش بگذره . ماهانی کلی جایزه و وسیله نقلیه هدیه گرفت. ما یه ماشین بزرگ براماهانی خریدیم کلی ذوق کرد پسرمون . عموها براش اسکوتر گرفتن . مادرجون  پدرجون ماشین دیوونه گرفتن . مقدم خاله موتورگرفت. خاله فهیمه ماشین کنترل دار:))))))) اینم فیلم ماشین بازی ماهانی قلقلی خال...
14 تير 1397