پسرمون ماهانپسرمون ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
مامان ملیحهمامان ملیحه، تا این لحظه: 36 سال و 27 روز سن داره
باباوحیدباباوحید، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

دلنوشته های مامان ملیحه

آشوبم

اعلام جنسیت به بقیه

بعد ازاینکه مشخص شد شما یک گل پسری ، بابا وحید پیشنهاد داد خیلی یه ضرب اعلام نکنیم یکم اذیت کنیم بقیه رو برای همین رفتیم هدیه خریدیم برات . که درواقع اولین هدیه ما بعد تعیین جنسیت هم محسوب میشد. اومدیم خونه دوتایی با هم کادوشون کردیم . و عکسشو برا عموها و مادرجون پدرجون فرستادیم. قبل از این سونوگرافی بابا وحید یه حرکتی زده بود از سونوهای قبلی یه کلیپ قشنگ درست کرده بود برات اینم همون کلیپ اول اونو براشون فرستاد بعد این کادوها/ نظر سنجی کردیم . پدرجون مادرجون و زن عمو گفتن پسره عموها و پسرعمو رهام( تودلش البته:دی) گفتن دختره خان عمو : خوب عمو میگه دختر عمو فرید :یه حسی میگه دختره ولی حسش مشکوکه مقداری بابا میگه ...
4 اسفند 1395

بالاخره معلوم شد شما چی هستی

از امروز به بعد دیگه میدونم شما رو باید چی صدا بزنم ازقرار معلوم باید بگم پسر عزیزم:) بعد از سفر مشهد درهفته اول اسفند، پیش دکترقاسمیان نوبت آنومالی داشتیم. مثل همیشه با بابا وحید رفتیم سونوگرافی و مثل همیشه مامانی استرس داشت بهرحال بعد از دوساعت معطلی نوبت ما شد.من تا نشستم گفتم اقای دکتر منیتور رو کج کنید من ببینم گفت آخر سر:( ولی بابا وحید برام فیلم گرفت . بالاخره اقای دکتر دست به کارشد و همون اول کارگفت شما پسری :دی بعدشم رفت سراغ مسائل تخصصی که خداروشکر سالم بود همه چی . وزنتم 300 گرم بود. خلاصه اینکه اولین بچه من و بابا وحید که شما باشی شدی یه گل پسر که امیدوارم همیشه تنت سالم باشه دلت باخدا ازخدا خواستم اگر بچم...
4 اسفند 1395

اولین سفر مشترک (مشهد)/مسافر توراهی کوچولو

من و باباوحید نذرکردیم بعد ازعقد هرسال بریم مشهد که خداروشکر هرسال قسمت شد و امسال هم که شما مسافرکوچولوی مابودی قسمت شد سه تایی بریم تا اولین سفر سه نفرمون با وجود شما تو شکم مامانی اتفاق بیفته. ما27 ام بهمن تا اول اسفند به همراه مامان جون باباجون و خاله فهمیه رفتیم هتل توس مشهد و خداروشکر مثل همیشه شما نی نی خوبی بودی و اذیت نکردی و همه چی خوب پیش رفت
1 اسفند 1395

دلنوشته مخصوص بابا وحید

فرزند عزیزم! اگر روزی به هردلیلی دست تقدیر مرا ازاین دنیا زود با خود برد میخاستم سفارش پدرت را به تو بکنم ما برای تعویض خانه  به نیت فراهم کردن امکانات  رسیدن به تو غصه ها و سختی های زیادی را متحمل شدیم که هیچکس جزخدای مهربان ازآن باخبر نیست من و بابا وحید خیلی بهم وابسته و دل بسته ایم و این لطف خدای مهربان است که مارا عاشق هم کرده است من اشک های زیادی درآغوش پدرت ریخته ام که دلایلش را بعد ازخدا فقط او می داند و بس ! و او همیشه مایه آرامش و دلخوشی من بوده است درکناربی محبتی ها و بی وفایی ها و دل شکستن های دیگران اون همیشه به من عشق ورزیده و بجای دیگران از من دلجویی کرده !   دوست دارم همیشه بهش احترام بگ...
23 بهمن 1395

اومدن عمو سعید و رهام کوچولو به خونه جدیدمون

بالاخره بعد مدتها انتظار چهارشنبه شب 20 بهمن مادرجون اینا خبردادن که فردا ناهارمیان قم من و باباوحید ازاین خبرخوشحال شدیم - فرداش بعد ازاینکه بابا رفت سرکار منم مشغول تمیزکردن خونه و پختن غذا و مابقی کاراشدم مثل همیشه تو هم نی نی خوبی بودی و مامانتو اذیت نکردی تاکاراشو بکنه اینم گوشه ای ازهنرنمایی های مامان ملیحه   روزخیلی خوبی بود دیدن رهام کوچولو بعد دوماه برامون جذاب بود.وقتی اومده بود خونمون انقدی بود من بهش قول دادم خیلی زودبراش همبازی بیارم. فرداش جمعه عموسعید برامون نون سنگگ کنجدی و حلیم خوشمزه گرفته بود که خیلی به مامان ملیحه حال داد بعدشم کلی بارهام همگی حرف زدیم بازی کردیم خیلی خوش گذشت ...
22 بهمن 1395

دانلود آهنگ های لالایی

علما میگن  برای ارتباط با جنین ، شروع ارتباط نوزادان با موسیقى شروع خوبی برای برقراری ارتباط  قبل از تولد آنهاست. به طورى که امروزه محققین به خوبى مى دانند جنین هاى چهارماهه نسبت به موسیقى واکنش نشان مى دهند و با آن در داخل رحم آرام مى شوند. رو همین حساب صحبت علما منم تصمیم گرفتم یکسری آهنگ لالایی جمع آوری کنم وقتی رانندگی میکنم مسیرمحل کارو باهاش زمزمه کنم تا تو هم با این صداها مانوس بشی برای همین ازباباوحید خاستم دانلود کنه برام بعضی این لالایی ها از دید بابا وحید بیشتر بچه رو میرقصونه تا بخوابونه مثل مهتاب اومده بالا v gh, [۰۶.۰۲.۱۷ ۱۵:۴۹] اینو بذاری بچه پا میشه میرقصه که نمیخوابه که 😀😀😀 بعضی هاشم بنظر من ...
18 بهمن 1395

اولین هدیه برای رهام کوچولو

این روزا که باباوحید هم عمو شده بود هم درآستانه مسئولیت پدری قرارگرفته بود! روزای خاصی بودند . ما ازروزی که رهام بدنیا آومده یعنی 25 آذر تا همین الان که این مطلبو مینویسم یعنی 20 بهمن 95 دیگه نتونستیم رهام کوچولو رو ببینیم ازنزدیک فقط عکساشو میدیدیم دلمون آب میشد ذوق میکردیم دلتنگ میشدیم همون روزی که بدنیا اومد ما یه هدیه برای بدنیا اومدنش به مامان باباش دادیم ولی چون نقدی بود بهم کیف نداد اصلا دلم میخاست مخصوص خود خودش یه چیزی سفارش بدم یادگاری بمونه تا اینکه به ذهنم رسید ازاین حلقه های اسم که نمدی هستن به دوستم راضیه عزیزم سفارش بدم البته نیتم هست اسم و جنسیت تو که معلوم شد برای تو هم سفارش بدم گفتم بگم حسودی نکنی یه وقت خلا...
15 بهمن 1395

اولین بار که صدای قلبت رو برای بقیه فرستادم

دیروز 11 بهمن نوبت دکتر دیانت داشتم  قبل بارداری کلی چکاب های کامل و آزمایش ایدزهپاتیت  اینارو داده بودم همه چی اکی بود اما بعد بارداری مشکل کم کاری تیرویید پیداکردم که مجبورشدم زیرنظردکترنوین متخصص غددباشم که خداروشکر این بارکه آزمایش دادم تیروئیدم نرمال بود به خانم دیانت هم نشون دادم ایشون هم گفت روبراهه خداروشکر ولی باید داروهامو ادامه بدم خانم دیانت صدای قلبتو برام اکو کرد بشنوم منم باگوشی ضبطش کردم برابقیه بفرسم هربار یادم میرفت امروز12 بهمن صدای قلبتو برای مادرجون و عموها که دورهستن با تلگرام فرستادم اونا هم کلی ابرازمحبت کردن که این پایین برات آوردم صدای قلب نی نی مون Farid, [۳۱.۰۱.۱۷ ۰۹:۱۴] به به چه قلبی...
12 بهمن 1395

تعیین جنسیت

هرمادری دوست داره بدونه نی نی کوچولوی داخل شکمش رو باید پسرم صدا کنه یا دختر همه مادرا برای فهمیدن این موضوع خیلی عجله و اشتیاق دارن - مخصوصا که دوست دارن زودتربراش خرید کنن منم که سردسته عجولام خیلی دوست دارم زودتر بفهمم چی باید صدات کنم برای هرمادری ازاول یه عده ای ازروقیافه و اشتهاش پیش بینی هایی میکنند- من که ویارخاصی نداشتم قیافمم عادی بود دوست داشتم برام پیش بینی کنن و بعد ببینم کی درست گفت کی غلط ولی همه پیش فرض رو برپسرگذاشتن چون قنبری ها یدطولانی در پسرزایی داشتن رو این حساب همه پیش فرض میگفتن پسره - ماهم تابع جمع بودیم بهرحال امیدوارم هرچی که هستی سالم و باهوش و البته خوشکل باشی (این خوشکل بودن تاکید باباته ) ایشال...
12 بهمن 1395