حموم بردن عمو سعید و اذون گفتن پدرجون
روزچهاردم تیر مرخص شدم و با تو پسر نازنین و کوچول موچولواومدیم خونه.روز پانزدهم که روزسوم شمابود عموها و زنع مو خدیجه ورهام اومدن خونمون.کلی ذوق کردم ازدیدنشون . عصری عمو سعید اولین حمومتو برد و به بابا وحید اموزش داد . شب هم هردوخانواده بهم رسیدیم و پدرجون برات اذون گفت . خیلی این لحظه رو دوست داشتم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی