پسرمون ماهانپسرمون ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
مامان ملیحهمامان ملیحه، تا این لحظه: 36 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
باباوحیدباباوحید، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

دلنوشته های مامان ملیحه

آشوبم

اولین ها

1397/3/13 10:13
نویسنده : مامان ملیحه
291 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم میخام ازلحظه های قشنگ اولین ها برات بگم

اولین خنده های بلندت چهارماهگی بود:)

اولین بار که غذا خوردی به طور جدی و میتونستی انگشتاتو راحت بخوری پنج ماهگی بود

اولین بار که نشستی خیلی یهویی و دورازانتظار شش ماهگی بود البته همراه با نیم غلت

فیلم نشستن

اولین بار که فول غلت میزدی و میچرخیدی به قول بابا هفت ماهگی بود یکمم میخزیدی:)

اولین بار گربه ای رفتی تند وتیز هشت ماهگی بود

فیلم اولین گربه ای رفتن

البته تو هشت ماهگی دوبل بودی لبه یه جارو هم میتونسی بگیری وایسی

اولین بار که دندون درآوردی نه ماهگیییییییییییییییییییییییییییییی بود:)

تو نه ماهگی کنار یه لبه میتونستی چندقدم برداری:)

نه ماهگی شروع مهد کودک بود شروع نگرانی شروع لحظه های جدایی:(

ده ماهگی دومین دندونتم دراومد.دیگه کامل مسلط به کابینتها بودی و ازکناردیوار و کابینت قدم برمیداشتی :))

 

راستیییییییییییییییییییییییییییی ماهان توی ده ماهگی ده کیلو بود:دی ولی بچم چندماهه طفلی کم وزن میگیره . توپنج ماهگی 8900 بود:|

ایشاله هرروز تپلی و سرحال باشی مامانی

در یازده ماهگی شش دندون کامل داشتی دوتاپایین چهارتا بالا. دست دستی و سرسری خوراکت بود بای بای هم تازه یاد گرفته بودی

تو این ماه اوج خوشمزگیت بود ادم دلش میخاد گازگازیت کنه بچلونه . اصن یه وضی

منبع انرژی بود همه جارو کن فیکون میکردی . تو این روزا خیلی دوست داشتنی بودی .حاضربودم کل خونه رو بترکونی ولی یه لحظم مریض نشی

خانم مربی خانم محدثه سلطانی هم راضی بود گفت باهاش حسابی اخت شدی

وای تو این عکس چقد جنتلمن شدی تو اخه :-* این لباس قشنگتم خاله اکرم برا دندون دراوردنت برات خریده بود خیلی بهت میومد(لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم)محبت

ادامه نوشت:

دوزاده ماهگی : اولین وایسادن بدون کمک

سیزده ماهگی : اولین قدم برداشتن

چهارده ماهگی : هفتمین دندان و گفتن دغه دغه و ادو به معنی الو- نه نه

پانزده ماهگی : کلمات اب به - الو - ما به معنی ماست - و با قاشق مسلط خوردن وای که چقد عاشق این صحنم

پسندها (6)

نظرات (3)

مامان پسملامامان پسملا
24 اردیبهشت 97 12:10
عزیزم ماشالله ...
مامان نفیسهمامان نفیسه
24 اردیبهشت 97 13:45
خیلی عالیه ثبت این خاطرات تشویق
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
26 اردیبهشت 97 18:34
بچه ها آرامش زندگی اند هرلحظه شان یک خاطره زیباست .زیبا