پسرمون ماهانپسرمون ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
مامان ملیحهمامان ملیحه، تا این لحظه: 36 سال و 25 روز سن داره
باباوحیدباباوحید، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

دلنوشته های مامان ملیحه

آشوبم

اخرین واکسن: واکسن یکسال ونیم

وای وای از این واکسنا سیزده دی شد و واکسن یکسال ونیمگی ما دوازده دی چهارشنبه ساعت دو ازسرکار شما رو ازمهد برداشتیم به سوی پایگاه دلم شور بود حسابی ری اکشنت به واکسن ها بالابود اما این بار با تعاریف ترسناکی که شنیدم از این واکسن و پادردش عجیب بود که فقط اولش گریه کردی عین هرروز سرحال بازی کردی و شبم خوب خابیدی اما فردا شبش خیلی بی تاب بودی مافک میکردیم اثرش شروع شده تازه بعد کلی بیقراری فهمیدیم دندونم این وسط داره درمیاد هرچی میخوردی گریه کردی شیشه که اصن نمیتونسی بخوری شب وحشتناکی بود عین همه شبهای دندون دراومدن اخه قلقل تو براهردندون مارو پیر کردی الان که مینویسم 15 دیماه هست تو رفتی مهد و منم اینجاسرک...
13 دی 1397

دایره المعارف ماهانی در هفده ماهگی

‎ در در (یعنی جوراب کاپشن وکلاهو دربیار) دوغودوغو یعنی فیلم گوشی بزار اننار (انار) لاللی(نارنگی) ما(ماست) ادو(الو) لی(لیموشیرین) شی(شیر) نونون(نون) بابای(بای بای) فقط بابارودرست میگه😁 ‎ عمو(عم)‎ امیرحسین (علی) اینم بگم عاشق امیرحسینه دفت( رفت مامان بابا تغال(پرتغال) جا(جناب خان)    
26 آذر 1397

دومین سفرمشهد باماهانی

سلام. امسال دومین سفر مشهد ما با ماهانی بود.البته به قول بابا وحید سومیش بود که اولیش شما پنج ماهت بود تو شکم مامانی امسال قسمت شد با عروس دوما خاله فهیمه و عمومرتضی بعد عروسی بریم شما خیلی آقا بودی خداییش . بااینکه قبلش تو قم مریض بودی ولی همکاری خیلی خوبی داشتی اسم هتلمون مدینه الرضا بود . خیلی خوش گذشت به شما هم خوش گذشت مخصوصا استخرتوپش ...
15 آذر 1397

عروسی خاله فهیمه

مبارک مبارک عروسیتون مبارک بالاخره عروسی خاله فهیمه هم سررسید کلی استرس کشیدم دو هفته به عروسی مریض شدی خوبم نمیشدی تب شدید سرفه :| بدترازاون من مریض شدم صدام درنمیومد بابا مریض شد همه سرشون شلوغ بود هرچی بود شب عروسی پیش بابابودی و همکاری کردی اما قبلش مارو دق دادی ازاسترس :دی عین شاهزاده ها شده بودی قلقل من . بس که خوش تیپی دلم میخاد بخورمت حسابی اینم از عکس شاه وشاهزاده تو عروسی خاله فهیمه و عمو مرتضی .ایشاله خوشبخت خوشبخت بشن ایشاله دومادی خودت گل پسرم ...
10 آذر 1397

ماهان پاییزی

ابان ماه بود و تولد عمو فرید و زن عمو خدیجه تعطیلی اخر صفر پاشدیم رفتیم خونه مادرجون شماهم حسابی با مادرجون عیاق شده بودی تااینکه مادرجون اینامجبورشدن برن خلخال عمو سعیدم مارو برد برغان یه جای پاییزی عین بهشت رنگارنگ چه عکسای خوشکلی عمو ازت گرفت عاشق عکسات شدم مرسی عمو سعید جون ...
18 آبان 1397

مراسم اربعین درمهد

این اقا ماهان ما تو مهدش یه خانم مربی داره به اسم خانم سلطانی حسابی بهش وابستس از پیشش تکون نمیخوره: تو این عکس که میبینید مراسم اربعین هست تو مهد برگزارشده که ماهان قلقل ما اخمالو رو پاخانومش نشسته بقیه هم دوستاشن که عین ماهان مامانشون مجبوره بره سرکار بزارتشون مهد:| مارو ببخشید فرشته های معصوم ...
7 آبان 1397

ماهانی در رنگین کمان

یکی از فانتزیام این بود تو سرحال بشی بزرگ شی من ببرمت رنگین کمان بازی کنی قبلا خانه بازی برده بودمت اونا چیز خاصی مناسب سن تو نداشتن اما اولین تجربه پارک بازی تو پانزده و نیم ماهگی با باباوحید رفتیم رنگین کمان خیلی  بهت خوش گذشت سوار هرچی میشدی به زور میومدی پایین:)) اینم فیلم قطاربازی ات که کلی هم تو کیف کردی هم ما همیشه عاشقتم و مهمترین ارزوی من خوشحالی توهه فیلم قطاربازی ماهان ...
5 آبان 1397